ما که از آخرش میترسیدیم.....

ساخت وبلاگ
ما که از آخرش میترسیدیم، باز هم رسیدیم به آخر خط
که که میدیدم سرنوشتمان را ، باز هم نشستیم به پای هم
گاهی عشق تا رسیدن به لذت ها ، دردی بیش نیست 
و تا لذت بردن از آن ، رویای فراموش شدنی است
حرف دلها را نفهمیدیم و تا به خودمان آمدیم ، دیدیم که شکسته ایم
و چه زمزمه های عاشقانه ای در گوشمان بود که امروز فریاد دلمان را هم نمیشنویم
و ما به عشق اینکه این روزها بازنمیگردند رفتیم و رفتیم و امروز در حسرت همان روزهاییم
راه من و تو  از هم جداست ، این حقیقت دلهای ماست ، اینبار حرف ، حرف دلهای ماست!

کلبه ارزوی من...
ما را در سایت کلبه ارزوی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yosefx7o بازدید : 37 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 14:44